اقتصاد روایی

رابرت جی. شیلر، اقتصاددان برنده‌ی جایزه نوبل، در کتاب «اقتصاد روایی»، به نقش غیرمنتظره‌ی داستان‌ها در رفتار اقتصادی ما می‌پردازد. او استدلال می‌کند که روایت‌های رایج، چه در قالب اظهارات رسانه‌ای و چه در گفتگوهای روزمره، بر تصمیمات ما در زمینه‌ی سرمایه‌گذاری، خرج کردن و انتخاب شغل تأثیر می‌گذارند و در نهایت می‌توانند روندهای اقتصادی را تحت‌الشعاع قرار داده و حتی جرقه‌ی بحران‌های مالی را بزند.

تا امروز تقریباً تمام توجه علم اقتصاد بر این بوده که از دل آمار و اطلاعات، مدل‌هایی را برای توضیح، تبیین و پیش‌بینی تحولات اقتصادی ایجاد نماید. در واقع مدام اطلاعات اقتصادی را جمع‌آوری کرده و مدام متر و معیارهای مختلف می‌سازد تا بتواند نیروهای دخیل در تحولات اقتصادی را درک کند. نویسنده‌ی کتاب اقتصاد روایی می­گوید که وی به عامل و نیروی دیگری برخورده ‌است که اهمیت بسیاری دارد. در حالی‌که تا کنون اقتصاددان‌‌ها به دلیل معطوف کردن کامل توجه خود به آمار و ارقام و مدل های ریاضی از آن غافل بودند. این عامل را نیز باید همانند سایر مکانیسم‌ها در معادلات و تحلیل‌های اقتصادیمان وارد کنیم. عاملی که به دلایل مختلف تا کنون به آن توجه نشده است. این عامل چیست؟

در ادامه ۸ ایده کلیدی این کتاب را شرح خواهیم داد:

ایده کلیدی اول: اقتصاد روایی، داستانهای جمعی را که رویداد‌های اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهد در نظر می­گیرد

اگر کمی به اطراف خود دقت کنیم و اقتصاددان‌هایی را که تا به حال در تلویزیون، شبکه های اجتماعی و … دیده‌ایم  به یاد بیاوریم، در می‌یابیم که آن ها در دنیایی از اعداد و ارقام غرق شده‌اند. به ندرت می‌توان دید که آن‌ها عواملی همچون ترس مردم، شادی، هیجان‌های زیاد و ناگهانی و… را در تحلیل‌های اقتصادی در نظر بگیرند. زیرا بر اساس فرض ساده انگارانه اقتصادی‌ها، افراد عقلانی عمل می­کنند و بر اساس عقل و منطق تصمیم می­گیرند! پس می‌توان گفت تحلیل‌های اقتصادی ما تاکنون عاری از نقص نبوده و عامل کلیدی در آن‌ها لحاظ نمی‌شده است. اینجاست که عامل کلیدی یعنی  روایات وارد می­شوند!

اما در ابتدای مطلب باید این نکته را متذکر شد که اقتصاد روایی با اقتصاد رفتاری متفاوت است! در صورتی که اکثر افراد اقتصاد روایی را با اقتصاد رفتاری اشتباها یکی می‌دانند! به همین دلیل باید گفت در اقتصاد رفتاری، ما به دنبال اصول حاکم بر رفتار اقتصادی مردم هستیم و با روش‌های مشاهده و آزمایش پژوهش می­کنیم! درواقع اقتصاد رفتاری حاصل ترکیب روانشناسی با علم اقتصاد است اما در رابطه با اقتصاد روایی باید گفت ما با داستان‌ها و روایت‌ها سر و کار داریم و روند اثرگذاری و اثرپذیری داستان مورد نظر را بر متغییرهای مورد نظر خود بررسی می­کنیم.

ایده کلیدی دوم: ظهور بیت کوین قدرت روایت در اقتصاد را نشان میدهد

در اواخر سال ۲۰۰۸، کسی که خود را ساتوشی ناکاموتو می‌نامید، یک سیستم پول الکترونیکی همتا به همتا اختراع کرد و ازآن لحظه، هیجان حول این نوآوری مرموز رشد نمود. در حالی که هویت واقعی ناکاموتو هرگز فاش نشده است اما همچنان مردم به آن علاقه و اعتمادی قابل توجه دارند و با هر افزایشی در سرمایه‌شان به این فکر می‌کنند که آیا بیت کوین بخرند یا نه؟ در پس بیت کوین نظریه ریاضی چشمگیر و پیچیده‌ای وجود دارد. اما به جای توجه مردم به دستاورد فنی دقیق که پایه و اساس رمزنگاری است، این رمز و راز، هیجان و ابهام است که توجه مردم را جلب کرده و آن‌ها را به آن علاقه‌مند می‌کند.  اگر به اکثر سرمایه گذاران بیت‌کوین نزدیک شوید و از آنها در مورد تکنولوژی پشت رمزنگاری مانند “درخت مرکل” یا “امضای دیجیتال منحنی بیضوی” بپرسید، احتمالا با نگاه‌هایی خالی از آگاهی و مملو از سردرگمی مواجه خواهید شد.  در عوض، آنچه بیشتر سرمایه گذاران بیت‌کوین را هیجان زده می‌کند، روایات حول آن است و این است قدرت روایت!

ایده کلیدی سوم: مطالعه اپیدمی‌ها می‌تواند چیزهای زیادی در ارتباط با روایات اقتصادی به ما بگوید

در کتاب حاضر یکی از اهداف عمده نویسنده این است که از تخصصی کردن افراطی علوم و تاکید صرف بر علومی خاص (در این کتاب  علم اقتصاد) فاصله بگیریم و علوم مختلف را به یکدیگر متصل کنیم و پیوندی عمیق و یکپارچه بین علوم ایجاد کنیم. نویسنده برای بیان مقصود خود در علوم مختلف ورود کرده و از اکثر علوم مثال‌هایی را به میان آورده است. به قول نویسنده کتاب  رابرت جی شیلر:«تمام تلاش من در جهت یکپارچگی دانش است !» او با تاکید بر شباهت رویداد‌های اقتصادی با پدیده‌هایی در اپیدمیولوژی، ادبیات، روانشناسی و… مقصود خود را برای مخاطب شفاف‌تر و عمیق‌تر بیان کرده است و به فهم مخاطب ژرفا داده است.

 به همین دلیل ادامه مطلب را با علم اپیدمیولوژی جلو می‌بریم؛ مطالعه اپیدمی‌ها می‌تواند چیزهای زیادی در مورد روایت‌های اقتصادی به ما بگوید .با نگاه دقیق به چگونگی گسترش بیماری‌ها، می­توانیم برخی از بینش‌ها را در مورد روایت “اپیدمی” به دست آوریم. یک بیماری مسری مانند ابولا یا بیماری کرونا را در نظر بگیرید .در آن همواره میزانی از سرایت، بهبودی و مرگ و میر وجود دارد. هنگامی که اپیدمی در حال افزایش است، میزان سرایت (که همه کسانی را که به تازگی آلوده شده‌اند شمارش می­کند) بیش از میزان بهبودی و مرگ و میر است. درمقابل هنگامی که اپیدمی در حال کاهش است، این فرایند معکوس می­شود و کسانی که بهبود می­یابند یا در حال مرگ هستند، بیشتر از تعداد موارد جدید ابتلا است .این الگو همچنین می­تواند به روایت های اقتصادی مسری اعمال شود. سرایت از فردی به فرد دیگر از طریق مکالمه، تماس چهره به چهره، رسانه های اجتماعی یا سایر فناوری‌های ارتباطی رخ  می­دهد .این سرایت همچنین از طریق رسانه‌های خبری و کل اکوسیستم رسانه‌ای گسترش  می­یابد. در ابتدا، افزایش به سرعت رخ می­دهد .سپس، درست مانند یک اپیدمی بیماری، این فرآیند کند می­شود. در این مورد به جای بهبودی یا مرگ، مردم علاقه خود را  به موضوع از دست می­دهند یا فراموش می­کنند. هنگامی که تعداد این افراد از کسانی که سرایت‌دهنده هستند (کسانی که روایت را گسترش می­دهند) بیشتر شود، داستان به سرعت می­میرد.  بیت کوین، دوباره، یک نمونه عالی از تشابه بین اپیدمی بیماری و روایت اقتصادی مسری است. اگر به تعداد دفعات استفاده از کلمه “بیت کوین” در اخبار و روزنامه‌ها در سراسر جهان در طول ده سال گذشته نگاه کنید، شاهد افزایش سریع در حدود سال ۲۰۱۳ هستید، سپس یک اوج ناگهانی در سال ۲۰۱۸، قبل از اینکه دوباره از بین برود. بنابراین اپیدمی بیماری و اپیدمی روایت روند مشابهی را دنبال می­کنند. اما می­شود پرسید دانستن این نکات چه فایده ای دارد. باید گفت با مطالعه الگوی اپیدمی، ما می­دانیم از داستان‌های مسری خاصی پیش‌گیری کنیم و پاسخ‌های اقتصادی و سیاسی خود را بر این اساس مدل کنیم.

ایده کلیدی چهارم: روایت ها معمولا در ارتباط با سایر روایت‌ها ایجاد می‌شوند (الگوی صورت فلکی)

یک داستان تنها زمانی رو به جلو حرکت می­کند که با داستان‌های دیگر مربوط به آن ارتباط برقرار کند .به عنوان مثال، اگر روایتی بیان کنیم و بگوییم همسایه شما که  یک فرد ضد اجتماعی است که برای جلوگیری از ورود گربه ها دورتا دور باغ خود را حصار کشی می­کند؛ اگر یک گربه در محله شما به طور ناگهانی گم شود، روایت اینکه همسایه شما از گربه ها متنفر است، ناگهان مهم تر از هر چیز دیگری به نظر می­رسد و توجه شما را جلب می­کند. صرف نظر از آنچه که برای گربه اتفاق افتاده است. این به این دلیل است که روایت‌ها به ندرت به تنهایی اتفاق می­افتند. آن‌ها اغلب بخشی از شبکه گسترده‌ای از داستان‌های مرتبط هستند.

برای مثالی دیگر می­توان منحنی لافر را در نظر گرفت، نظریه‌ای مرتبط با اقتصاددان آرتور لافراست.  نموداری است که به شکل U  وارونه نشان داده می­شود، این منحنی بیان کننده این نکته است که مالیات پایین‌تر، درامد مالیاتی بیشتری نسبت به مالیات بالاتر دارد.  با این حال، هنگامی که این ایده برای اولین بار پیشنهاد شد، باعث رقم زدن اتفاق خاصی در جامعه نشد و همه از کنار آن بی تفاوت گذر کردند. اما یک حادثه معروف در یک رستوران در سال ۱۹۷۴ رخ داد تا آن را مورد توجه عموم قرار دهد؛ در این شام، آرتور لافر نمودار معروف را بر روی یک دستمال کاغذی کشید وآن را به سیاست‌مداران جمهوری خواه دونالد رامسفلد و دیک چنی نشان داد. داستان اقتصاددانی که می­خواهد فورا ایده خود را به اشتراک بگذارد، هنوز که هنوز است در ذهن مردم وجود دارد. سپس، منطق ساده و کاهنده مالیات منحنی لافر، به این ایده عمومی که دولت‌ها و بوروکراسی‌ها ناکارآمد هستند، پر و بال می­دهد. بی اعتمادی به دولت بزرگ در آن زمان به طرز ماهرانه‌ای توسط سیاست‌مداران محافظه کار مانند رونالد ریگان و مارگارت تاچرگسترش پیدا کرد، آن‌ها از فرصتی که لافر ایجاد کرده بود، بیشترین استفاده را بردند.

در رابطه با سیاست ریگان و تاچر، می­توان گفت منحنی لافر کاملا منطقی بود .هر یک از این روایت‌های مرتبط زمینه‌ای را برای پذیرش این موضوع ایجاد کرد و این ایده را تقویت کرد که دخالت دولت و مالیات امری منفی است. همه این‌ها به این معنی است که زمانی که ما به دنبال درک یک روایت محبوب هستیم، همیشه باید مراقب باشیم که صورت فلکی ایده‌های مرتبط با آن روایت را از دست ندهیم. در غیر این صورت، ما فقط بخش کوچکی از یک تصویر بسیار بزرگ‌تر را خواهیم دید.

ایده کلیدی پنجم: روایت های اقتصادی اغلب وابستگی شدیدی به جزئیات خاص دارد

ذهن ما همه چیز را با روایت شکل می­دهد. اما برای شکل دادن به روایت‌ها، باید آن‌ها را به جزئیاتی خاصی مرتبط کنیم؛ برای مثال در شرایط اقتصادی به خصوصی، جزئیات خاص می­تواند به ایجاد روایت‌هایی که اثرات دراماتیک دارند کمک کند. به  طور مثال به حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر فکر کنید. درآن زمان اقتصاد آمریکا در میانه رکود بود. هنگامی که مرکز تجارت جهانی نابود شد و پنتاگون به شدت آسیب دید، بسیاری از اقتصاددانان نگران بودند که این امر، اعتماد به اقتصاد را بیشتر از پیش از بین می­برد. همه شاخص‌ها به عمیق‌تر شدن رکود اشاره می­کردند. با این حال، در ماه نوامبر، به طرز شگفت انگیزی، رکود اقتصادی به پایان رسید. اما…چه اتفاقی افتاد؟ به نظرمی­رسید که مردم آمریکا، پس از تماشای نمایش زنده حمله به آن ساختمان‌های نمادین، روایت ظاهرا اجتناب ناپذیر رکود اقتصادی بیشتر را درک کرده و آن را تغییر داده‌اند. یکی از این رویدادهای مهم زمانی بود که رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در خطابه‌ای مردم را تشویق کرد تا از ترس خود عبور کنند:«کسب و کار خود را در سراسر کشور ایجاد کرده و آن را ادامه داده و  پرواز کنید و از آمریکا به دیزنی ورلد در فلوریدا بروید.» مردم امریکا به جای پذیرش ادامه رکود اقتصادی، روایت خود را حول این جزئیات زنده ساخته بودند. شرکت‌های امریکایی و کل اقتصاد بر این اساس ادامه دادند. این حمله دراماتیک و سخنرانی هیجان انگیز جورج دبلیو بوش آن‌ها را به مقاومت در برابر رکود اقتصادی به ظاهر اجتناب ناپذیر سوق داده بود و موفقیت اقتصادی را برای مردم و حکومت به ارمغان آورد.

ایده کلیدی ششم: گاهی روایت های اقتصادی بار ها و بار ها اتفاق می افتد

باید گفت روایت‌های اقتصادی‌ای وجود دارند که بارها و بارها تکرار می­شوند. به عنوان مثال به نظر می‌رسد مفهوم وحشت‌زدگی (Panic) در مقابل اطمینان‌خاطر، در ایالات متحده از وحشت مالی در سال۱۸۵۷، در آستانه جنگ داخلی، رایج شد.  استفاده از کلمه وحشت‌زدگی برای توصیف بحران‌های مالی پس از وحشت‌زدگی معروف سال ۱۹۰۷ به اوج خود رسید. روی دیگر سکه وحشت جمعی، اعتماد جمعی است. اعتماد جمعی، به عنوان یک روایت در حال توسعه را می­توان در اظهارات رئیس جمهور کالوین کولیج مشاهده کرد. در تلاش برای تقویت اعتماد عمومی به بازار سهام در دهه۱۹۲۰،کولیج پیام‌های عمومی خوش بینانه‌ای در مورد وضعیت اقتصاد ارائه می­داد، حتی زمانی که در واقع همه چیز خیلی خوب نبود .از این زمان، روایت وحشت در مقابل اعتماد، بخشی از داستان اقتصادی باقی مانده است.

اگر به بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ فکر کنید،  می‌توانید آن را متاثر از سابقه تاریخی بحران‌های مالی بدانید. یک روایت مرتبط با بحران ۲۰۰۸، سقوط بازار سهام است. سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ بود که مفهوم سقوط را به ما نشان  داد. قبل از آن، عبارت «انفجار و سقوط» تنها در رابطه با، مثلا، صدای رعد و برق یا موسیقی دراماتیک واگنر استفاده  می­شد. اما تاثیر چشمگیر بحران ۱۹۲۹ باعث شد تا از کلمه “سقوط” برای اشاره به سقوط بازار سهام استفاده شود. روایت سقوط بازار سهام مجددا در ۲۰۰۷-۲۰۰۹، در طول رکود بزرگ بازگشت؛ درست مانند دهه ۱۹۲۰! این روایت‌ها که ریشه در وقایع مدت‌ها پیش دارند، رویدادهای جاری را شکل می‌دهند .اگر بخواهیم درک بهتری از آنچه در حال حاضر اتفاق می‌افتد داشته باشیم، باید تشخیص دهیم که آنچه که ما تجربه می­کنیم اغلب تکرار یک روایت است که قبل‌ها اتفاق افتاده است.

ایده کلیدی هفتم: تاثیر اقتصادی روایت ها ممکن است در طول زمان تغییر کند

روایت های جمعی در مورد رویدادهای اقتصادی می­تواند در طول زمان تغییر کند و درک ما از آن‌ها را تغییر دهد. برای مثال می‌توان گفت که خاطره جنگ جهانی اول در آغاز جنگ جهانی دوم به چیزی متفاوت تبدیل شد و موجب گشت مردم به گونه‌ای متفاوت عمل کنند. در آغاز جنگ جهانی اول، سرمایه‌گذاران  با وحشت و غیر‌منطقی به این رویداد پاسخ دادند. به عنوان مثال، سرمایه‌گذاران اروپایی مقادیر عظیمی از طلا را از ایالات متحده خارج کردند، اگرچه ایالات متحده هنوز بخشی از جنگ نبود. به دنبال آن  بازار سهام شروع به سقوط شدید کرد. با این حال، با آغاز جنگ جهانی دوم در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹،  شاخص بازار سهام S&P 9.6 درصد افزایش یافت. چرا؟ در این زمان، روایت بسیار متفاوتی در مورد جنگ جهانی اول محبوب شده بود. بسیاری از مردم بر این باور بودند که کسانی که در طول جنگ به سرمایه گذاری ادامه داده‌اند، ثروتمند شده‌اند .بنابراین بین سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۳۹، یک روایت کاملا تغییر یافته از جنگ جهانی اول باعث شد مردم به شیوه‌ای کاملا متفاوت عمل کنند.

ایده کلیدی هشتم: تحقیق در مورد روایت‌ها می­تواند به ما در آماده شدن برای رویدادهای اقتصادی آینده کمک کند

همانطور که آموخته‌ایم، روایت‌ها در زمینه اقتصاد مهم هستند. لازم است اقتصاددانان آن‌ها را برای کمک به پیش‌بینی رکود، دوره‌های رونق و ناهنجاری‌ها به طور یکسان جدی بگیرند. بنابراین، اقتصاددانان و محققان باید از ابزارهای موجود برای درک بهتر روایت استفاده کنند.

اقتصاددانان باید بتوانند روایت‌های برجسته‌ای را شناسایی کنند که ممکن است تاثیر عمده‌ای بر اقتصاد داشته باشند. با درک بهتر روایت‌ها، سیاست‌گذاران قادر خواهند بود رفتار مردم را در زمان استرس و ترس زیاد شکل دهند. رئیس جمهور روزولت این  امر را به خوبی درک کرد، حتی در دهه ۱۹۳۰ در طول رکود بزرگ، روزولت می­دانست که عدم اعتماد جمعی عامل مهمی برای اقتصاد است، او به دنبال این موضوع در سخنرانی‌های خود از مردم خواست تا ترس‌های خود را کنار بگذارند و بیرون بروند و پول خرج کنند. با انجام این کار، او کنترل روایت را به دست گرفت. روزولت هر بار که ملت را خطاب قرار داده و با آن ها حرف می­زد، بازارها پایدار بودند در غیر این صورت بازارها به روال هرج و مرج خود باز می­گشتند.

اگر سیاستگذاران بتوانند صورت فلکی روایت‌ها را در مورد رویداد اقتصادی مورد نظر، مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار دهند، می­توانند موفقیت‌های چشمگیری در رابطه با رویداد‌های اقتصادی مختلف کسب کنند. و از این نقطه نظر، آن‌ها می­توانند به جای ناظران بدبخت در رویداد‌ها، شرکت‌کنندگان فعال باشند.

در پایان مطلب باید گفت:

باید بر اهمیت روایت در تحلیل رویداد‌های اقتصادی تاکید مجدد کرد. به طور مثال می‌توان گفت که سقوط بازار سهام و جنون ناگهانی سرمایه‌گذاران اغلب توسط روایت‌های محبوب هدایت می‌شوند .این روایت‌ها با هم در صورت‌های فلکی رخ می­دهد. و هر کدام دیگری را تقویت می­کنند. روایت‌ها شبیه یک اپیدمی نقطه شروع و پایان خاص خود را دارند،  برخی از روایت‌ها ممکن است بار‌ها و بارها در تاریخ اتفاق بیافتند و برخی دیگر کوتاه مدت باشند. با در نظر گرفتن روایت‌ها به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل اقتصادی، همراه با به کارگیری داده‌های اقتصادی سنتی، می­توانیم برای آنچه که در آینده ممکن است برای ما رخ دهد، آمادگی بیشتری داشته باشیم.

منبع: Blinkist

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

تگ ها:

مقالات مرتبط

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *